اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علوی

نویسه گردانی: ʽLWY
علوی . [ ع ُل ْ / ع ِل ْ / ع َل ْ ] (از ع ،ص نسبی ) منسوب به «علو» خلاف سفل . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ملک و فرشته . (برهان )(غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). || کوکب . (غیاث ) (برهان ). سیاره . (ناظم الاطباء). || بالا. بالاتر. (دزی از چهارمقاله حاشیه ٔ ص 11). بلندی وسمائی ضد سفلی ، که منو نیز گویند. (ناظم الاطباء).
- علوی گهر ؛ آسمانی اصل . بلندقدر. اصیل . بلندپایه :
بچگانْمان همه ماننده ٔ شمس و قمرند...
تابناکند از آنروی که علوی گهرند.

منوچهری .


- آباء علوی ؛ نه فلک یاهفت ستاره . (غیاث ). و رجوع به آباء شود : اما چون این عالم کمال یافت و اثر آباء عالم علوی در امهات عالم سفلی تأثیر کرد... (چهارمقاله ص 11).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) احمدبن زین بن علوی بن احمد. از متصوفه ٔ حضرموت . رجوع به علوی حبشی شود.
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) احمدبن زین العابدین . او راست : مناهج الاخبار فی شرح الاستبصار، که درسال 1039 هَ . ق . آن را به پایان رسانده است ....
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) جعفربن محمدبن جعفربن حسن بن جعفربن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب . رجوع به علوی بغدادی شود.
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) حسن بن حمزةبن علی بن عبداﷲبن محمدبن حسن بن حسین علوی طبری مرعشی . رجوع به علوی مرعشی شود.
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) حسن بن علی بن داودعلوی صنعانی مؤیدی زیدی . رجوع به علوی زیدی شود.
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) حسن بن محمدبن احمدبن یحیی زیدی . رجوع به علوی یمنی شود.
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) حسن بن محمدبن یحیی بن حسن بن جعفر حسینی . رجوع به علوی بغدادی شود.
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) حسین بن محمدبن عبداﷲ مکنی به ابوعلی . رجوع به حسین حسنی شود.
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) سلیمان بن ابراهیم بن عمر علوی تعزی یمنی ، مکنی به ابوالربیع، و ملقب به نفیس الدین . رجوع به علوی تعزی شود.
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) طاهربن حسین ابن طاهربن محمد. رجوع به علوی حسینی شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۷ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.