عون
نویسه گردانی:
ʽWN
عون . [ ع َ ] (اِخ ) ابن موسی . رجوع به ابوروح شود.
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
عون . [ ع َ ] (ع مص ) میانه سال گردیدن زن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). «عون » شدن زن . (از اقرب الموارد). || (اِمص ) ی...
عون . (ع اِ) ج ِ عانة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به عانة شود. || ج ِ عُوان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عوان شود.- ...
عون . [ ع َ ] (اِخ ) مکنی به ابومعمر. رجوع به ابومعمر شود.
عون . [ ع َ ] (اِخ ) مولای جعدةبن هبیرة. رجوع به ابوفاخته شود.
عون . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی جحیفة. رجوع به ابوحفص شود.
عون . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. تابعی بود. (منتهی الارب ).
عون . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن جعفر طیار. فرزند عبداﷲ بود از زینب بنت علی (ع ). رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 436 شود.
عون . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عتبةبن مسعود هذلی . خطیب و راویة و نسب شناس و شاعر و ساکن کوفه بود. وی مدتی بهمراهی ابن اشعث خروج کرد و ...
عون . [ ع َ ] (اِخ ) ابن علی بن ابی طالب علیه السلام . مادرش اسماء بنت عمیس بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 584 شود.
عون . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمروالقیس . رجوع به ابوعمرو شود.