اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فرج یافتن

نویسه گردانی: FRJ YAFTN
فرج یافتن . [ ف َ رَ ت َ ] (مص مرکب )رهایی یافتن از هم و غم و گشایش یافتن :
فرج یافتم بعد از آن بندها
هنوزم به گوش است آن پندها.

سعدی .


اگر عاشقی خواهی آموختن
به مردن فرج یابی از سوختن .

سعدی .


راست گفتی که فرج یابی اگر صبر کنی
صبر نیک است کسی را که توانایی هست .

سعدی .


رجوع به فرج شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.