اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قار

نویسه گردانی: QAR
قار. (اِخ ) یوم ذی قار. رجوع به ذوقار شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
غار. [ غارر ] (ع ص ) نعت فاعلی از غرر (پیشانی سفید داشتن اسب ) و غرارة (ناآزموده کاری ) و غرور (فریفتن ). || ناچیز و باطل . ج ، غرور. || غافل...
غار. (اِخ ) نام بلوکی به نزدیکی طهران . ناحیتی به جنوب غربی طهران . در نزهة القلوب حمداﷲ مستوفی آمده : و طهران و فیروزان از معظم ناحیت غ...
غار. (اِخ ) ولایتی است در عربستان : ملک جهان بگیری از قاف تا به قاف گنج شهان ببخشی از غور تا به غار. منوچهری .کازیمیرسکی گوید غار در این ...
غار. (اِخ ) دهی از دهستان مازول بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور در 12 هزارگزی شمال نیشابور. کوهستانی ، معتدل . دارای 121 تن سکنه ٔ شیعه . آب آن ...
غار. (اِخ ) ابن جبلة. محدّث است . یا آن به زأست . (منتهی الارب ).
غار غم . [ رِ غ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از زندان و بندخانه و گور و قبر گناهکاران باشد. (برهان ). زندان . بندخانه . محبس .
غار ژرف . [ رِ ژَ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) کنایه از دنیاست . (مجموعه ٔ مترادفات ص 165).
غار فقیر. [ رِ ف َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان باهوکلات بخش دستیاری شهرستان سراوان در 20هزارگزی خاوری دستیاری ، کنار راه باهوکلات به ...
غار معرة. [ رِم َ ع َرْ رَ ] (اِخ ) فی جبل نساح بارض الیمامة لبنی جشم بن الحارث بن لؤی ّ. عن الحفصی . (معجم البلدان ).
غار مغان . [ رِ م ُ ] (اِخ ) در خراسان به غار مغان معروف است چه نزدیک قریه ٔ مغان واقع شده است . صاحب مطلعالشمس در جلد دوم آرد: در نزدیکی ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۶ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.