اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قواعد

نویسه گردانی: QWʼʽD
قواعد. [ ق َ ع ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قاعد، زن بازایستاده از زه و غیره . || نهال خرما که تنه گرفته باشد. رجوع به قاعد شود. || ج ِ قاعدة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : و قواعدملک او مصون و محفوظ. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 82).
نبایدت که پریشان شود قواعد ملک
نگاه دار دل مردم از پریشانی .

سعدی .


- قواعدالبیت ؛ اساس البیت . (اقرب الموارد). بنیادهای خانه . (منتهی الارب ).
- قواعدالهودج ؛ چهارچوب بر پهنای هوده . (منتهی الارب ). رجوع به قاعدة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
روش ها
چمه ها (زبر "چ") {چم به معنی "قانون" ، و چمه به معنی "قانون کوچک" است}
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.