کتیع
نویسه گردانی:
KTYʽ
کتیع. [ ک َ ] (ع ص ) ناکس . (منتهی الارب ). لئیم . (از اقرب الموارد). مرد ناکس و لئیم . (ناظم الاطباء). || تمام . (از منتهی الارب ) تام . (از اقرب الموارد). حول کتیع؛ سال تمام . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (اِ) کس . یقال مابه کتیع؛ ای احد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ما بالدار کتیع؛ نیست در خانه کسی . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۷ ثانیه
کتیا. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان بند بخش نور مازندران . (ازسفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 110 و ترجمه ٔ ص 149).