اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کس ء

نویسه گردانی: KS ʼ
کس ء. [ ک َس ْءْ ] (ع مص ) در پی کسی رفتن و متابعت او کردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال مر فلان یکساهم ؛ ای یتبعهم . (از اقرب الموارد). || از پس راندن ستور یادر پی ستور دیگران راندن . (ناظم الاطباء). راندن ستور بر اثر دیگری . (از اقرب الموارد). || چیره شدن گروهی بر گروه دیگر در خصومت . || به شمشیر زدن . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
انسان زشت و کریه
لقبی شبیه به کلمه لا مصب که همان عامیانه لا مذهب است. که به شخصی گفته میشود که پایبند به هیچ کدام از اصول انسانی نمیباشد.
کث . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است میان راه شیرازبه سیرجان . (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ اروپا ص 162).
کث . [ ک َ ] (پسوند) (مزید مؤخر امکنه ) کلمه ای است که مانند کند، قند، کت ، غن ، جان ، کان ، گان ، خان و قان در آخر اسامی شهرها و شهرکها و قصبه...
کث . [ ک َث ث ] (ع مص ) انداختن پلیدی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ۞ .
کث . [ ک ُث ث ] (ع ص )گروه بسیار. قوم کث . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
کث . [ ک ُث ث ](ع ص ، اِ) ج ِ اَکَث ّ. رجوع به اکث شود. || ج ِ کَثّاء. (اقرب الموارد). رجوع به کَثّاء شود.
کث . [ ک َث ث ] (ع ص ) انبوه و درهم پیوسته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یقال رجل کث اللحیة؛ مرد انبوه ریش . || مرد دراز و انبوه و کوتاه ...
کس ببو.( و یا "کس به بو ")، ( "ک" با آوای زیر و "ب" نخست بوی زبر )، (مازنی )، کس خل .
رجوع شود به کس مشنگ
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۷ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.