اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کس ء

نویسه گردانی: KS ʼ
کس ء. [ ک ُس ْءْ ] (ع اِ) دنباله ٔ چیزی . ج ، اَکساء. || رکب کسأه ؛ برگردن آن افتاد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
کسی که مادربزرگش جنده است.
کس کابوس [ ک ُ ] رویای غیر صادقه، خواب آشفته و مالیخولیایی که تعبیر در آن نیست.
باب کس . [ ب ِ ک ِس س ] (اِخ ) محله ٔ بزرگیست به سمرقند و به فارس دروازه ٔ کس خوانند. ابواسحاق ابراهیم ۞ بن اسماعیل بن جعفربن داودزاهد بابک...
نال کس . [ ک ِ ] (اِ) سر دیوار. (برهان قاطع) (آنندراج ). سردیوار و کنگره . (ناظم الاطباء). رجوع به نلکس شود.
هیچ کس . [ ک َ ] (ضمیر مبهم مرکب ) کسی . شخصی . (فرهنگ فارسی معین ). || (ص مرکب ) ناچیز. بی چیز. بی ارزش . نالایق . (فرهنگ فارسی معین ). فعل ...
کس و کار. [ ک َ س ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) کس کار. خویشان و بستگان و ملازمان و کسانی که در زندگی شخص وارداندو به نحوی به شخص و زندگیش عل...
کس و کوی . [ ک َ س ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) قبیله و خاندان و دوستان (ناظم الاطباء). قوم و خویش .- بی کس و کوی ؛ بی کس و بی یار و معین و مه...
جاون کث . [ وَ ک َ ] (اِخ ) ۞ نام دیگر ثنکت برد. و آن نام یک حصن افسانه ای است که گویند راون شیطان هنگامی که زن رام بن دشرت را ربوده ...
کرمین کث . [ ] (اِخ ) دهی است بزرگ [ از خلخ ] و بانعمت و جای بازرگانان از هر جای و اندر وی قومی اندک از خلخیانند که ایشان را لبان خوانن...
شفته کس. ("ش" با آوای زیر، "ف" با آوای زیر، "ک" با آوای زیر)، (ا)، (زبان مازنی)، کس خل.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۷ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.