کیسه پرداز. [ س َ
/ س ِ پ َ ] (نف مرکب ) کیسه پردازنده . تهی کننده ٔ کیسه
: کیسه پرداز بحر و کان کف توست
که بر او خرج جاودان دارند.
انوری .
به دستان دوستان را کیسه پرداز
به زخمه زخم دلها را شفاساز.
نظامی .
ندارد دخل و خرجش کیسه پرداز
سوادش نیم کار ملک ابخاز.
نظامی .
رجوع به کیسه پرداختن شود. || باسخاوت . سخی . بخشنده . (فرهنگ فارسی معین ).
رجوع به کیسه پرداختن شود.
-
کیسه پرداز شدن ؛ هرچه داشتن ، دادن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
: نیاز من چه وزن آرد بدین ساز
که خورشید غنی شد کیسه پرداز.
حافظ (از یادداشت ایضاً).