گفتگو درباره واژه گزارش تخلف گادن نویسه گردانی: GADN گادن . [ دَ] (مص ) آرامیدن مردی با...، جماع کردن : به داد و به گاد است میل تو لیکن به دادن سواری به گادن پیاده . سوزنی .اسم مصدر آن گایش ، و صیغه ٔ امر آن گای است . رجوع به گائیدن شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی گادن این کُنش پهلوى است. نزدیکى کردن ، مرزیدن ، سکس کردن ، فروبُردن پیوسته مردافزار در زن افزار و بیرون کشیدن آن و درپایان فروریختن شوسْر از مرد ، گاییدن ن... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود