اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گال زدن

نویسه گردانی: GAL ZDN
گال زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) فریاد زدن . آواز برآوردن :
جوانی چو گال عراقی زند
به پیری دلم هم وثاقی زند.

مولانا ملک قمی (از جهانگیری ).


همچو پروانه به گرد تو پر و بال زنم
هر سحرگه به سر کوت رسم گال زنم .

مولانا ملک قمی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.