اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لاری

نویسه گردانی: LARY
لاری . (اِخ ) مصلح الدین محمدبن صلاح اللاری الانصاری . برخی نوشته اند، عبدالغفور اللاری الانصاری و بعض دیگر المولی محمدبن صلاح بن جلال بن کمال بن محمداللغوی السعدی العبادی الشافعی المشهور بملا مصطلح الدین اللاری . وی از مردم لار (فارس ) و مشاهیر علما و از شاگردان جلال الدین دوانی است . از میرکمال الدین حسینی و میرغیاث و دیگر مشاهیر عصر کسب علوم نقلی و عقلی کرد و سپس به هندوستان رفت و از همایون شاه نواخت یافت . پس از مرگ این سلطان ترک آن دیار گفت و به زیارت مکه شد. سپس به بلاد روم و به استانبول رفت و آنجا با ابوالسعود افندی و دیگر علما در علوم نقلی و عقلی مباحثاتی داشت . و پس از مدتی اقامت به دیاربکر شتافت و بدانجا به سال 979 هَ . ق . درگذشت . او را تصنیفی است در علم هیأت بنام «التذکرة» و در منطق کتاب «التهذیب ». و نیز بر شرح طوالع اصفهانی و هم بر شرح الهدایةالحکمیة قاضی میرحسن و بر شرح مولی جلال بر تهذیب و بر برخی مواضع شرح مواقف جرجانی و شمائل النبی به عربی و فارسی و بر تفسیر بیضاوی حاشیه دارد. نیز او را تاریخی است به فارسی از آغاز خلقت تا زمان خود و هم قصائد بسیار و اشعار مختلف و این دو بیت از آن جمله است :
الا انما الدنیا کاحلام نائم
فمن ذاک ایقاظ الانام نیام
و طوفان نوح قد نجا منه فرقة
ولکن طوفان المنیة عام .
نیز رجوع به مصلح الدین محمد شود. (قاموس الاعلام ترکی و معجم المطبوعات ج 2).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
زاج لاری . [ ج ِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از جنس زاج قبرسی است . (فهرست مخزن الادویه ). و رجوع به زاج و زاج قبرسی شود.
سخاء لاری . [ س َ ءِ ] (اِخ ) رجوع به زاهد علی شود.
برکه لاری . [ ب ِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوده ٔ بخش سبک شهرستان لار. سکنه ٔ آن 405 تن . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 7).
زبان لاری که با نام‌های اچمی و خودمونی نیز خوانده می‌شود، زبان مردم ساکن در جنوب فارس، غرب هرمزگان و شرق بوشهر است. این زبان همچنین در میان جوامع مهاج...
عماد لاری . [ ع ِ دِ ] (اِخ ) (خواجه ...). از شعرای قرن نهم هَ . ق . است که میرعلیشیر نوایی نام او را در مجالس النفائس آورده و گوید که او ب...
لاری کلا. [ ک َ ] (اِخ ) نام موضعی از رودپشت مشهدسر. (مازندران و استرآباد رابینو ص 117 بخش انگلیسی ).
لاری محله . [ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) نام موضعی از رود پشت مشهدسر. (مازندران و استرآباد رابینو ص 117 بخش انگلیسی ). دهی از دهستان رودپشت بخش ...
یحیی لاری . [ ی َح ْیا ] (اِخ ) از گویندگان لار بود. بیت زیر از اوست :بهرتو می کشندم و آهی نمی کنی ای سنگدل چه آه نگاهی نمی کنی . (از صبح گ...
حسین لاری . [ ح ُ س َ ن ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن فخربن علی ملقب به کمال الدین لاری . او راست : شرح رسالة«الحوراء و الزوراء» که در 918 هَ . ق . ...
خروس لاری . [ خ ُ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی خروس بزرگ جثه است با پاهای بلند. (یادداشت بخط مؤلف ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.