اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لسان

نویسه گردانی: LSAN
لسان . [ ل ِ ] (ع اِ) درختی بسیارخار است بقدر قامتی بیش بالا نرود و برگش به رنگ مورد بود صمغش گویند کندور است . (نزهةالقلوب ). گیاهی است با لزوجت وآذان الثور نیز نامند. (منتهی الارب ). حکیم مؤمن گوید: نباتی است با لزوجت و مسمی به آذان الثور برگش عریض و مفروش بر زمین و مستدیر در خشونت مثل برگ گاوزبان و ساقی که از میان برگها میروید بقدر ذرعی و بر سر آن گلی کحلی و بوی او مانند خیار و خام و پخته ٔ او مأکول است . در دوم سرد و تر و جهت علل زبان حیوانات بغایت مؤثر و رافع خفقان و حرارت معده و امراض دهان و قلاع حاره است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). ضریر انطاکی گوید: اذا لم یقید کان واقعاً علی نبتة تفرش اوراقا خشنة یقوم فی وسطها قضیب نحو ذراع فیه زهرة کحلاء و رائحة النبات کالقثاء. لزج مستدیر الورق بارد رطب فی الثانیة ینقی اوجاع السنة الحیوان مطلقاً. (تذکره ٔ ضریر انطاکی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
لسان الحق . [ ل ِ نُل ْ ح َق ق ](اِخ ) عمر. رجوع به عمر خیام و رجوع به خیام شود.
لسان الذئب . [ ل ِ نُذْ ذِءْب ْ ] (ع اِ مرکب ) ۞ از تیره ٔ گاوزبانیان مانند لسان الکلب و دارای همان خواص است . (گیاه شناسی گل گلاب ص 243)...
لسان السبع. [ ل ِ نُس ْ س َ ب ُ ] (ع اِ مرکب ) نباتی است دوائی ، برگش دراز و اطراف او مانند اره و صلب وسبز مایل به سفیدی و زردی و شاخها پراک...
لسان الصدق . [ ل ِ نُص ْ ص ِ ] (ع اِ مرکب ) ثناء نیکو. ثناء باقی . ثنای نیک و راست . ذکرالحسن . (اقرب الموارد). رجوع به لسان شود.
لسان الغیب . [ ل ِ نُل ْ غ َ ] (ع اِ مرکب ) زبان نهان . || آنکه اسرار نهانی و پنهان گوید. || (اِخ ) لقب خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی ....
لسان القوم . [ ل ِ نُل ْ ق َ ] (ع اِ مرکب ) سخن گزار قوم . متکلم قوم . (اقرب الموارد). رجوع به لسان شود.
لسان الکلب . [ ل ِ نُل ْ ک َ ] (ع اِ مرکب ) حماض . نباتی است دوائی . و حماض را بدین اسم باز خوانند. (اختیارات بدیعی ). از گیاهان دولپه ای پیو...
لسان الکلب . [ ل ِ نُل ْ ک َ ] (اِخ ) نام شمشیر تبع. || نام چند تیغ دیگر. (منتهی الارب ). اسم سیوف . (اقرب الموارد).
لسان الملک . [ ل ِ نُل ْ م ُ ] (اِخ ) محمدتقی سپهر مؤلف ناسخ التواریخ . رجوع به سپهر کاشانی شود.
لسان النار. [ ل ِ نُن ْ نا ] (ع اِ مرکب ) زبانه ٔآتش . شعلتها (ای شعلة النار) و قیل ما یتشکل منها علی شکل اللسان . (اقرب الموارد). رجوع به لس...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.