اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مائل

نویسه گردانی: MAʼL
مائل . [ ءِ ] (ع ص ) مایل . چفسان . زنی که خمان و چمان رود از ناز و گردنکشی ،یا مائل است از طاعت خدای و آنچه او را لازم است از حفظ فروج ، یا شانه میلاء می کند که کراهت دارد، یا مایل است بسوی بدی و فساد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). ج ، مائلات . و رجوع به مائله و مایله و مایل شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
مایل آمدن . [ ی ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) گراییدن . رغبت کردن . راغب شدن . || خمیدن . خمیده شدن . کج شدن . انحناء یافتن : تن را به هرچه دادی ،...
مایل گشتن . [ ی ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) مایل گردیدن : و چون یک چندی بگذشت و طایفه ای از امثال خود را درمال و جاه بر خود سابق دیدم نفس بد...
مایل گردیدن . [ ی ِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) مایل شدن . رغبت پیدا کردن . راغب شدن . گراییدن : کجا مایل به هر دل گردد ابرویی که من دانم که ...
مایل اصفهانی . [ ی ِ ل ِ اِ ف َ ] (اِخ ) شیخ رحیم ، از شاگردان درویش مجید طالقانی بوده است . او راست :دنبال دل فتاده به هر خانه می روم دیوا...
مایل آشتیانی . [ ی ِ ل ِ ] (اِخ ) میرزا محمد علی پسر میرزا کاظم آشتیانی قمی ، مستوفی الممالک . از فضلا و نویسندگان و شاعران عهد فتحعلی شاه و م...
کهریزک مایل کندی . [ ک َ زَ ی ِ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قلعه دره سی است که در بخش حومه ٔ شهرستان ماکو واقع است و 104 تن سکنه دارد. (از ف...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.