اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مادة

نویسه گردانی: MAD
مادة. [ مادْ دَ ] (ع اِ) (از «م دد») افزونی پیوسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از غیاث ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، مواد. (ناظم الاطباء). ماده . مادت . و رجوع به همین مواد شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
چوچک,مفعول,کونی مردی که کارهای زنانه میکند(ریشه فریمانی خراسانی)
خر ماده . [ خ َ رِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خر ماچه .ماده خر. مقابل خر نر. اتان . (یادداشت بخط مؤلف ).
گاو ماده . [ وِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ گاو شیرده . ماده گاو: ماریه ؛ گوساله ٔ ماده ٔ سپیدرنگ و گاو ماده با بچه ٔ سپید تابان بدن . ...
ماده زای . [ دَ / دِ ] (نف مرکب ) زنی که همه دختر زاید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ماده زاینده . مئناث .
ماده طبع. [ دَ / دِ طَ ] (ص مرکب ) زن صفت . مانند زن سست عهد و پیمان شکن . که طبع زنان دارد : نیک داند که فحل دورانم دلم از چرخ ماده طبع فگار...
ماده وان . [ دَ / دِ ] (اِخ ) دهی به چهار فرسخی مغرب شهر داراب . (از فارسنامه ٔ ناصری ص 202).
نر و ماده . [ ن َ رُ دَ / دِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نرماده . لولب . (مهذب الاسماء).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
اولسر پپتیک (peptic ulcer disease) به معنی نوعی آسیب خوش خیم به مخاط و زیرمخاط دستگاه گوارش می‌باشد . معمولاً بین ترشح اسید معده و این آسیب ارتباط وجو...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.