اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ماهی

نویسه گردانی: MAHY
ماهی . (ع ص ) ریزنده ٔ آب . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
ماهی تن . [ ت َ ] (ص مرکب ) دارای بدن نرم و لطیف .که اندامی ظریف و لغزان چون ماهی دارد : همه ماهی تن آورده به کف جام صدف من نهنگم نه...
ماهی توه . [ ت َ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) به معنی ماهی تابه که در آن ماهیان را بریان کنند. (آنندراج ). ماهی تابه . ماهی تاوه . و رجوع به ماهی تاب...
ماهی چین . (اِ مرکب ) نام طائری است . (آنندراج ). قره قاز. قوق . (از فرهنگ جانسون ). || تیرهایی که در رودخانه می کوبند تا ماهی در میان آنها ...
ماهی آفه . [ ف َ / ف ِ ] (اِ مرکب ) ماهیابه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ماهیابه شود.
ماهی پشت . [ پ ُ ] (ص مرکب ) هر چیز که میان وی بلند و اطرافش پست باشد. (ناظم الاطباء). آنچه به شکل ماهی باشد یعنی وسط آن برجسته و طرفینش ...
ماهی دان . (اِ مرکب ) حوض را گویند. (برهان ) (آنندراج ). حوض و آبگیر. (ناظم الاطباء) : همیدون کوثر اندر ژرف ماهی دان تو بودی به خلوت هر شبی ح...
ماهی خور. [ خوَرْ / خُرْ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان ولایت است که در بخش حومه ٔ وارداک شهرستان مشهد واقع است و 194 تن سکنه دارد. (از فرهنگ...
گوش ماهی . (اِ مرکب ) صدف را می گویند و آن غلاف مروارید است . (برهان ). نوعی است از صدف که به گوش ماهی ماند. (رشیدی ). گوش دریا. (آنندراج )...
فیل ماهی . (اِ مرکب ) کرگدن ماهی . ماهی زال . ختو. فیل المائی . (یادداشت مؤلف ).
شنگ ماهی .[ ش َ ] (اِ مرکب ) دلفین و سگ ماهی . (ناظم الاطباء).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۱ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.