اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

متعهد

نویسه گردانی: MTʽHD
متعهد. [ م ُ ت َ ع َهَْهَِ ] (ع ص ) تیمار دارنده . (ناظم الاطباء). || پیوسته مشغول به یک کار و مواظب در کار. (ناظم الاطباء). || هم عهد و عهد گیرنده و ضامن . ج ، متعهدین . (ناظم الاطباء). آن که عهد و پیمان بندد و اجرای کاری رابعهده گیرد تا انجام دهد : بنده ٔ درگاه متعهد جمیع امور آن عالی جاهان و لشکریان و سپاهیان میشود. (مجمل التواریخ گلستانه ص 201).
- متعهد شدن ؛ پیمان کردن . پیمان بستن . تعهد کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
این واژه تازى (اربى) است و سپارش مى شود بجاى آن از واژه هاى پدیستان Padistan (پهلوى: متعهد ، وعده کننده) ، توختار Tuxtar (پهلوى: متعهد ، وفاکننده ، اد...
این واژه تازى (اربى) است به معناى کسى که دربرابرش تعهدى شده و میتوان بجاى آن از واژه ى پدیستان پَدَش Padistan padash (به ساختار پهلوى: متعهد به/براى ا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
متأحد. [ م ُ ت َ ءَح ْ ح ِ ] (ع ص ) متحد و یکی شده و یکی کرده شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تأحد شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.