اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

متفکر

نویسه گردانی: MTFKR
متفکر. [ م ُ ت َ ف َک ْ ک ِ ] (ع ص ) اندیشنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). اندیشه کننده و فکرکننده و تأمل کننده و باتدبیر و اندیشناک و دراندیشه . آن که بیندیشد. (ناظم الاطباء) :
عاقل متفکر بود و مصلحت اندیش
در مذهب عشق آی و زین جمله برستی .

سعدی .


|| مردم موقر و باثبات و سنگین . (ناظم الاطباء). || مردم سراسیمه . (ناظم الاطباء). || حیران و آشفته . (ناظم الاطباء). اندیشه ناک و آشفته و غمگین . ج ، متفکرین .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: مانْزاک، مانْزار، مانزو (مانز از اوستایی: مانز دَزوم= فکر + پسوندهای یاتاکی (= فاعلی) «اک، ار، او») مَئیتاک، م...
این واژه تازى (اربى) است و بهتر است بجاى آن از واژه هاى اندیشمند ، خردورز ، خردمند ، مِنیدار (به پارسى پهلوى مى شود متفکر و فکور ) ، بهاندیش ، اندیشند...
متفکر شدن . [ م ُ ت َ ف َک ْ ک ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در اندیشه فرورفتن . غور کردن . تأمل کردن : و از شهرت شاهزادگی آن تازه وارد که روزبه روز...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.