اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مراد

نویسه گردانی: MRʼD
مراد. [ م ُ ] (اِخ ) ابن علی بن داودالحسینی ازبکی بخارائی ، متولد سال 1050 و متوفی 1123 هَ . ق .مؤسس مدرسه ٔ مرادیه ٔ دمشق و مؤلف کتاب «المفردات القرآنیه » به عربی و فارسی و ترکی و مصنف «سلسلة الذهب فی السلوک والادب » است . در سمرقند به دنیا آمد، درسی سالگی پاهایش فلج شد به هندوستان مهاجرت کرد و به طریقت صوفیان نقشبندی پیوست . سپس به عراق و ایران ومکه و مصر سفر کرد، بعد از سال 1080 در دمشق سکونت گزید و در سال 1092 سفری به قسطنطنیه کرد و پس از پنج سال اقامت در آن شهر، از سلطان مصطفی خان اقطاعی در دمشق گرفت و بدانجا بازگشت و مدرسه ٔ مرادیه و مسجدو مدرسه ٔ نقشبندیه را در آنجا بنا و تأسیس کرد. و در آستانه درگذشت . (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 82). رجوع به سلک الدرر ج 4 ص 129 و بروکلمان ج 2 ص 592 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
چشمه مراد. [ چ َ م َ م ُ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان زیدون بخش حومه ٔ شهرستان بهبهان که در 40 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ آغاجاری به بهبهان و...
چشمه مراد. [ چ َ م َ م ُ ] (اِخ ) نام کوهی و ناحیتی است به هرسین .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
چم حاجی مراد. [ چ َ م ُ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «یکی از مزارع طایقان قم است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 261).
کانی صید مراد. [ ص ِ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سارال بخش دیواندره شهرستان سنندج . واقع در 20هزارگزی باختر دیواندره و 3هزارگزی مره دره ...
کلاته علی مراد. [ ک َ ت ِ ع َ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماروسک بخش سرولایت شهرستان نیشابور در دامنه واقع شده است . (از فرهنگ جغرافیایی ...
شاه مراد خونساری . [ م ُ دِ ] (اِخ ) معاصر شاه عباس اول بود و چون در هنر موسیقی دست داشت مورد توجه شاه قرار گرفت . این ابیات از اوست :دمسا...
قره بلاغ شیخ مراد. [ ق َ رَ ب ُ ش ِ م ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان سرپل ذهاب شهرستان قصرشیرین واقع در 4 هزارگزی باختر سرپل ذهاب و یک هزارگزی شوسه...
کهریز حاجی خان مراد. [ ک َ م ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیلوار است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ ...
مرعد. [ م ُ ع ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از اِرعاد. رجوع به ارعاد شود. || ابر غرنده . (ناظم الاطباء). || ترساننده و یا وعده ٔ بدکننده . (آنندراج )...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.