اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مراد

نویسه گردانی: MRʼD
مراد. [ م ُ ](اِخ ) سلطان مراد اول ، از سلاطین عثمانی است . وی از 769 تا 791 هَ . ق . بر اناطولی و بالکان و ممالک عربی حکمرانی کرد. رجوع به سلسله های اسلامی ص 208 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
یال مراد. [ م ُ ] (ص مرکب ) اسبی که یال دراز داشته باشد.(بهار عجم ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) : جلودارش ز بخت خویش شاد است روا کامش از این...
وفق مراد. ( و ِ مُ ) «بر وفق مراد» هر آن چیزی را گویند که موافق آرزوی انسان است. رجوع شود به وفق و مراد.
دره مراد. [ دَرْ رَ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کمازان شهرستان ملایر. واقع در 38هزارگزی جنوب شهر ملایر و 27 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ ملای...
حصن مراد. [ ح ِ ن ِ ؟ ] (اِخ ) حصنی به اسپانیا. (حلل سندسیه ج 1 ص 136، 396).
خاک مراد. [ک ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خاک زیارتگاه است که کام دل حاصل شود. (آنندراج ) : خط رویش چراغ دیده ٔ شب زنده داران...
مراد هادی . [ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسین آباد بخش شوش شهرستان دزفول ؛ در 12هزارگزی جنوب شرقی شوش و 2هزارگزی راه اهواز به دزفول ،...
باغ مراد. [ غ ِ م ُ ] (اِخ ) نام باغی به هرات . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) : روزی در باغ مراد، عبیدخان [ ازبک ] و سونجک محمد سلطان بزمی ...
خواجه مراد. [ خوا / خا ج َ / ج ِ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه نوبخش کلات شهرستان دره گز، این دهکده دردره قرار دارد با هوای معتدل . آب...
خواجه مراد. [ خوا / خا ج َ / ج ِ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گله دار بخش کنگان شهرستان بوشهر. این ده در جلگه قرار دارد با هوای مناطق گرم...
چشمه مراد. [ چ َ م َ م ُ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «از مزارع طبس مسینا از محال قاینات است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 245).
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۵ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.