مشاور
نویسه گردانی:
MŠAWR
مشاور. [ م ُ وِ ] (ع ص ) کنکاش کننده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مشیر و وزیر مشورت کرده شده و پنددهنده و پندگوینده . (از ناظم الاطباء). رأی زننده . مشورت کننده . رای زن . کسی که طرف شور و مشورت قرار گیرد.
- مشاور حقوقی ؛ که در امور حقوقی راهنمائی کند و راه برخورداری از قوانین موضوعه را نشان دهد.
- مشاورمالی و اقتصادی ؛ که در امور بانکی ، بازرگانی و تولیدی و جز اینها راهنمائی و اظهار نظر کند.
- مهندس مشاور ؛ مهندسی که در کارهای ساختمانی ، کشاورزی ، فنی و جز اینها، با او مشورت کنند و از تجربه و تخصص او بهره مند گردند.
- وزیر مشاور ؛ وزیری که نخست وزیر در کارهای گوناگون با او مشورت کند و از او نظر خواهد.
- وکیل مشاور ؛ وکیل دادگستری که در امور حقوقی با او شور کنند.
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
مشاور. [ م َ وِ ] (ع اِ) ج ِ مَشارة، به معنی یک کرد زمین . (آنندراج ) (از اقرب الموارد).ج ِ مشارة و مشور. (ناظم الاطباء). مشاویر. (منتهی الارب )...
این واژه تازى (اربى) ست و برابرهاى پارسى آن چنینند: اوسکاردار Uskardar (پهلوى: مشاور ، مستشار - در پهلوى اوسکاردن Uskardan : شور-مشورت-مشاوره-رایزنى-ه...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
مشعور. [ م َ ] (ع مص ) دانستن و دریافتن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مشعوراء. مشعورة. رجوع به شعر شود.