اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مشجر

نویسه گردانی: MŠJR
مشجر. [ م ِ ج َ ] (ع اِ) سه پایه که بر آن متاع و رخت اندازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سه پایه ای که بر آن رخت و متاع اندازند. (ناظم الاطباء). مِشجَب . ج ، مَشاجر. (محیط المحیط) (اقرب الموارد). و رجوع به مشجب شود. || سه پایه ٔ گازر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، مشاجر. (ناظم الاطباء). || چوب هوده یا مرکبی است کوچک از هوده که پوشش ندارد. || کجاوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
مشجر. [ م ُ ج ِ ] (ع اِ) واد مشجر؛ رودبار بسیاردرخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مشجر. [ م َ ج َ] (ع اِ) روئیدنگاه درخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط).
مشجر. [ م َ ج َ / م ِ ج َ ] (ع اِ) کجاوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کجاوه و چوب هوده و مرکبی کوچکتر از هوده که پوشش ندارد. ج ، مَشاجر. (ناظ...
مشجر. [ م ُ ش َج ْ ج َ ] (ع ص ، اِ) جامه ٔ منقش به شاخ و برگ و جز آن و آنچه بر صفت شجر باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). جامه که نقوش صورتها...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه تبارانه پارسى ست یعنى خودش پارسى نیست لیک سرچشمه اش پارسى است و تازیان (اربان) از واژه ى پارسى و پهلوى شجریا/شیجْرایى Shajriya /Shijrai (: در...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.