اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مضخة

نویسه گردانی: MḌḴ
مضخة. [ م ِ ض َخ ْ خ َ ] (ع اِ) نی و جز آن میان کاواک که در آن چوب و مانند آن اندازند تا به کسی آب پاشند، و به هندی بچکاری است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). آب دزدک ، یعنی نی و یا چیز دیگری مانند آن که میان کاواک باشدو در میان آن چوبی قرار داده اند که چون سر آن نی رادر آب گذارند و چوب را به جانب خود کشند نی پر از آب می شود و همین که بر آن چوب فشار وارد آورند و آن را دفع کنند آب به قوت خارج می گردد. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
مزخة. [ م َ زَخ ْ خ َ ] (ع اِ) فرج زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شرم زن . || زن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مِزخّة.
مزخه . [ م ِ زَخ ْ خ َ ] (ع اِ) زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.