اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مقاتله

نویسه گردانی: MQATLH
مقاتله . ۞ [ م ُ ت َ / ت ِ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِمص ) مأخوذ از تازی ، جنگ . پیکار. نبرد. جدال . خونریزی . کشتار. (از ناظم الاطباء). مقاتلة. کشت و کشتار. زد و خورد. قتال . محاربه . مواقعه . مناجزه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : سیمجوریان از نشابور بیایند و با الپتگین مقابله و مقاتله کنند. (چهارمقاله ص 23). او چون فحل مست سر در مقاتله نهاده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1تهران ص 351). تا مقاتلة و مقابله با من در خاطر گذراند. (انوار سهیلی ). عبیداﷲبن مسعدة... جامه های او را در بر کرده به مقاتلة شاه مردان شتافت . (حبیب السیرچ خیام ج 1 ص 547). صعصعةبن صوحان بانگ بر وی زده ، گفت : به سزا و جزای خود برساد که چون تو سگی را به مقاتله ٔ خیرالعباد فرستاد. (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 548).معاویه جواب داد که من به مقاتلة کسی رفتم که در شجاعت کم از اشتر نیست . (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 549).
- مقاتله کردن ؛ با هم جنگ کردن . با یکدیگر کارزار کردن . کشتار کردن : مقاتله و پیکار کنید با گروهی که پیرامن شمایند از کافران . (ظفرنامه ٔ یزدی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
مقاتله . [ م ُ ت ِ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِ) مردان جنگی . جنگجویان . مقاتلة : از آن جمله شصت هزار هزار درهم به عطیه و بخشش به مقاتله و اهل حر...
مقاتلة. [ م ُ ت َ ل َ ] (ع مص ) کشش و کارزار کردن با کسی . قِتال . قیتال . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). ...
مقاتلة. [ م ُ ت ِ ل َ ] (ع اِ) مردان جنگی . (السامی ) (مهذب الاسماء). کشش و کارزار کنندگان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.