گفتگو درباره واژه گزارش تخلف منتخب نویسه گردانی: MNTḴB منتخب . [ م ُ ت َ خ َ] (اِخ ) میر روح اﷲ. از شعرای کشمیر بود. از اوست :مبین ای بوالهوس بر چهره ٔ زردم به چشم کم که من خود را به اکسیر محبت کیمیا کردم .(از قاموس الاعلام ترکی ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه واژه معنی منتخب منتخب . [ م ُ ت َ خ َ ] (ع ص ) برگزیده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برگزیده شده . (غیاث ) (آنندراج ). مختار. (اقرب الموارد). گزیده . بگزیده . گزی... منتخب منتخب . [ م ُ ت َ خ ِ ] (ع ص ) برگزیننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد). آنکه برمی گزیند و پسند می کند بهترین چیزی را. (ناظم ا... منتخب این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: پراویک prãvik (پراو از سنسکریت: پْراوْر prãvr = انتخاب + پسوند «یک») آهیوپیک (آهیوپ از سنسکریت: آبْهیوپَگَم= ا... منتخب این واژه تازى (اربى) است و برابرهاى پارسى آن اینهاست: گُزینیک Gozinik (پهلوى: ویزینیک : منتخب ، گزینش شده ) ، چیتک Chitak (پهلوى: منتخب ، چیده شده) ، ... علی منتخب علی منتخب . [ ع َ ی ِ م ُ ت َ خ ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن ارسلان بن محمد منتخب . مکنی به ابوالحسن . ادیب و نویسنده و شاعر بود. وی به عراق سفر ک... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود