اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

منتشا

نویسه گردانی: MNTŠA
منتشا. [ م َ ت َ ] (اِ) چوب و عصای خشن و پرگره درویشان و قلندران ۞ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- امثال :
روی یک منتشا راه می رود از پهنا ، نظیر:چنان می رود که گویی به دارش می برند (امثال و حکم ج 2ص 880)؛ سخت کاهل است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
منتشا. [ م َ ت َ ] (اِخ ) شهری به روم .(تاج العروس ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). یکی از پنج شهرستانی است که ولایت آیدین را تشکیل می دهد ...
منتشع. [ م ُ ت َ ش ِ] (ع ص ) برکشنده . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آنکه برمی کشد و می افکند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || دارو در بین...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.