گفتگو درباره واژه گزارش تخلف منطق نویسه گردانی: MNṬQ منطق . [ م ُ طَ ] (ع ص ) در شاهد زیر از ناصرخسرو ظاهراًبه معنی روشن و آشکار و واضح آمده است : بی شرح و بیان او ۞ خرد رامبهم نشود هگرز منطق ۞ .ناصرخسرو (دیوان چ مینوی ص 216). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه واژه معنی منطق منطق . [ م َ طِ ] (ع مص ) نطق . برزبان راندن حرفی یا سخنی که از آن معنی مفهوم گردد.(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سخن گفتن . (غیاث )... منطق منطق . [ م ُ طِ ] (ع ص ) گویا و کلام کننده . (غیاث ) (آنندراج ) : چو طوطی ارچه همه منطقم نه غمازم چو تیغ گرچه همه گوهرم نه غدارم . خاقانی .لا... منطق منطق . [ م ِ طَ ] (ع اِ) کمر. (دهار). نطاق . (منتهی الارب ). میان بند و کمربند. (غیاث ) (آنندراج ). میان بند و نطاق . ج ، مناطق . (ناظم الاطباء) (ا... منطق منطق . [ م ُ ن َطْ طَ ] (ع ص )کوه بلند بدان جهت که ابر در نیمه اش بماند و بر اعلای آن نرسد. (منتهی الارب ) (آنندراج ): جبل اشم منطق ؛ کوه ... منطق این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: بیژِه، بیرسا (کردی) پیوین pivin (کردی: په یوین) تارکیکا (سنسکریت) منطق برخلاف باور اشتباه مردم این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و معرب واژه مَنْتیک Mantik در پهلوى ست به معناى منسوب به اندیشه ، مربوط به اندیشیده ها ، دان... جذر منطق جذرمنطق . [ ج َ رِ م ُ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )آن است که چون عدد سالم را در نفس خودش ضرب کنند عددی دیگر سالم پدید آید چنانچه عدد سه ک... حسن منطق حسن منطق . [ ح ُ ن ِ م َ طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خوش بیانی . رجوع به ترکیبات حُسن شود. منطق صوری این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. اصول منطق فرنودسار = منطق- اصول منطق تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود