اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نائب

نویسه گردانی: NAʼB
نائب . [ ءِ ] (اِخ ) (الَ ...) طَرابُلُسی . محمدبن عبدالکریم بن احمد الاوسی الانصاری (000 -1232 ق ). اصل وی از مردم اندلس است و در طرابلس متولد شد، از دانشمندان طرابلس غرب است .او راست «الارشاد لمعرفة الاجداد» در ترجمه ٔ حال اسلاف وی . خاندان او را بنی العَسَوﱡس میگفتند از آنجهت که نام جد بزرگشان عیسی الاوسی بود و در اواخر قرن هفتم هجری از اندلس به طرابلس غرب مهاجرت کرد. امروز آنان را آل نائب خوانند. (از الاعلام زرکلی چ 9 ج 6 ص 216).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
نائب . [ ءِ ] (ع ص ، اِ) آنکه بر جای کسی ایستاده باشد. (مهذب الاسماء). جانشین . قائم مقام . خلیفه . آنکه بر جای کسی ایستد. (ناظم الاطباء). مه...
نائب . [ ءِ ] (اِخ ) (امیر...) امین الدین میکائیل . رجوع به امیرنایب شود.
نائب . [ ءِ ] (اِخ ) (الَ ...) طَرابُلُسی . (متوفای 1189 هَ . ق .).عبدالکریم بن احمدبن عبدالرحمن بن عیسی ، النائب الاوسی الانصاری . از اهالی طرا...
نائب آملی . [ ءِ ب ِ م ُ ] (اِخ ) (الَ ...) رجوع به ابومحمد النائب الاملی شود.
نائب الصدر. [ ءِ بُص ْ ص َ ] (اِخ ) حاجی محمد معصوم علیشاه شیرازی نایب الصدر و حاج زین العابدین رحمت علیشاه . رجوع به نایب الصدر شود.
نائب الصدر. [ ءِ بُص ْص َ ] (اِخ ) صدرالدین تبریزی محمدبن محمدرضا مشهور به نائب الصدر تبریز، مؤلف «فرهنگ عباسی » است . در کتاب دانشمندان آذرب...
نائب امام . [ ءِ ب ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) مجتهد جامع الشرایط. رجوع به نایب شود.
نائب برید. [ ءِ ب ِ ب َ / ءِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به نایب شود.
نائب مناب . [ ءِ م َ ] (ص مرکب ) جانشین . خلیفه . قائم مقام . (ناظم الاطباء) : و ما ضامن و صاحب عهد شدیم ازجانب امیرالمؤمنین و عامل او فلان...
نائب تنگری . [ ءِ ب ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) یعنی قائم مقام خدا، چه نائب در عربی قائم مقام باشد و تنگری در ترکی خدا را گویند. و آن ک...
« قبلی صفحه ۱ از ۵ ۲ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.