گفتگو درباره واژه گزارش تخلف نم نویسه گردانی: NM نم . [ ن ِ ] (اِ) نیم . نصف ۞ . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به نم داشت شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی پف نم پف نم . [ پ ُ ن َ ] (اِمرکب ) نمی که کلاه دوزان به کلاه و قهوه چیان به تنباکوزنند با آبی که در دهان گیرند. و با زدن صرف شود. گل نم گل نم . [ گ ُ ن َ ] (اِ مرکب ) نم کم . نم قلیل . نم اندک . آب بسیار اندک که بر چیزی پاشند. در اصطلاح عوام ، قدری آب به تنباکو زدن . رجوع ب... نم کن نم کن . [ ن َ ک ُ ] (نف مرکب ) نم کننده . || (اِ مرکب ) کاسه ای که در آن تنباکو را نم زنند. (یادداشت مؤلف ). نیم نم نیم نم . [ ن َ ] (ص مرکب ) رطوبت دار. مرطوب . که هنوز رطوبتی دارد و کاملاً نخشکیده است : که بازآمدی جامه ها نیم نم بدین کارکرد از که یابی درم... نم گیر نم گیر. [ ن َ ] (نف مرکب ) که نم و رطوبت را از چیزی برگیرد و آن را خشک کند. || (اِ مرکب ) قسمی خیمه و شامیانه که برای دفع مضرت شبنم برپ... نم زده نم زده . [ ن َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مرطوب . که قطرات آب یا باران بر آن نشسته باشد. آب زده : رویش از خاک چو برداشتم از خوی شده بودلال... نم سنج نم سنج . [ ن َ س َ ] (اِ مرکب ) ۞ میزان الرطوبة. (لغات فرهنگستان ). ابزاری که جهت سنجش مقدار رطوبت هوا به کار می رود. یک نمونه از این ابزا... نم شب نم شب . [ ن َ م ِ / ن َ ش َ ] (اِ مرکب ) شب نم . (یادداشت مؤلف ) (از مهذب الاسماء). نم داشت نم داشت . [ ن ِ ] (ن مف مرکب ) نیم داشت . نیم دار. کهنه . (فرهنگ فارسی معین ).- سوخته ٔ نم داشت ؛ پنبه یا پارچه ای از قماش کهنه (نیم دار، نیم... نم دیده نم دیده . [ ن َ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) چیزی یا محلی که رطوبت بدان رسیده . نمین .نمناک . (آنندراج ). چیزی که رطوبت دارد : بود سرمست را خو... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود