اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نیل آب

نویسه گردانی: NYL ʼAB
نیل آب . (اِ مرکب ) آب نیل . رجوع به نیلاب شود :
چو گلنارگون کسوت آفتاب
کبودی گرفت از خم نیل آب .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
نیلاب . (اِ مرکب ) نیل آب . آب نیل . آبی که در آن نیل رنگرزی حل کرده باشند : اندر سکاهن شب و نیلاب آسمان نو جامه ٔ دورنگ به هر مه برآوری...
نیلاب . (اِخ ) رود سند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به سند شود.
نیلاب . (اِخ ) نام شهر جندی شاپور است و آن نیلاط بوده درقدیم . (از معجم البلدان ). رجوع به جندی شاپور شود.
نیلاب کرده . [ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) به رنگ نیلی درآورده . (فرهنگ فارسی معین ).- چادر نیلاب کرده ؛ کنایه از آسمان . (فرهنگ فارسی معین ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.