اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وصی

نویسه گردانی: WṢY
وصی . [ وَص ْی ْ] (ع مص ) خوار گردیدن بعدِ رفعت و منزلت . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || گران سنگ شدن سپس ِ سبکی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد)(قاموس ). || نزدیک رسیدن . || پیوستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اتصال . (اقرب الموارد). پیوستن چیزی به چیزی . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر). درهم و پیوسته روییدن گیاه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). وَصی ّ. وصاء. وصاءة. (منتهی الارب ). || رسانیدن دو چیز را به هم یا رسانیدن کسی را به چیزی . (منتهی الارب ). وصل . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
وصی . [ وَ صی ی ] (ع اِ) ج ِ وَصیّة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به وصیة شود. || (مص ) درهم و پیوسته روییدن گیاه . وُصی ّ. || (ص ،...
وصی . [ وُ صی ی ] (ع مص ) درهم و پیوسته روییدن گیاه . (از اقرب الموارد). وَصی ّ.
وصی . [ وَ صی ی ] (اِخ ) لقب علی بن ابی طالب علیه السلام . (آنندراج ) : منم بنده ٔ اهل بیت نبی ستاینده ٔ خاک پای وصی . فردوسی .اگر خلد خواهی ...
وصی . [ وَ صی ی ] (اِخ ) لقب حضرت شیث پیغمبر علیه السلام . (از ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء).
وصیت / کسی که وصیت کننده او را مأمور اجرای وصیت خود کند
وصی /vasi/ معنی ۱. (فقه، حقوق) کسی که وصیت‌کننده او را برای اجرای وصیت خود تعیین می‌کند. ۲. جانشین. ۳. در تشیّع، امام علی که جانشین پیامبر اسلام است. ...
وثی . [ وَ ثا ] (ع مص ) معیوب شدن دست بی آنکه استخوان بشکند. (ناظم الاطباء). معیوب کردن دست را بی آنکه استخوان شکند. (منتهی الارب ) (آنندر...
وثی . [ وُ ثا ] (ع اِ) دردها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
وسی. {وِ}. (ا. فرانسه.) وسی از ( vessie) فرانسه برابر با بلادر (bladder) انگلیسی. توئی لاستیکی توپ های چرمی قدیم بازی هائی چون فوتبال و والیبال و راگب...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.