اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هفت شاخ

نویسه گردانی: HFT ŠAḴ
هفت شاخ . [ هََ ] (ص مرکب ) آنچه دارای هفت شاخه باشد از درخت و جز آن .
- سرو هفت شاخ ؛دنیا و فلک :
از این سرو شش پهلوی هفت شاخ
که بالاش تنگ است و پهلو فراخ .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
شاخ هفت بیخ . [ خ ِ هََ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از هفت فلک . (هفت پیکر نظامی گنجوی حاشیه ٔ ص 45) : از سر این شاخ هفت بیخ بزن وز سم ای...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.