اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هم ساز

نویسه گردانی: HM SAZ
هم ساز. [ هََ ] (ص مرکب ) سازگار. موافق . (یادداشت مؤلف ).
- همساز گشتن ؛ موافق و همراه شدن :
خروشان از آن جایگه بازگشت
تو گفتی که با باد همساز گشت .

فردوسی .


|| همدم . مونس . قرین . (یادداشت مؤلف ) :
سخن هیچ مسرای با رازدار
که او را بود نیز همساز و یار.

فردوسی .


|| همسر :
که ای خوب رخ کیست همساز تو
بدین کش خرامیدن و ناز تو؟

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
هم ساز. [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش بالای شهرستان اردستان که 226 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و کاردستی مردم قال...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.