همول
نویسه گردانی:
HMWL
همول . [ هَُ ] (ع مص ) روان گردیدن اشک چشم کسی . || پیوسته باریدن آسمان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
حمول . [ ح َ ] (ع ص ) حلیم و بردبار. (منتهی الارب )(اقرب الموارد). صابر و متحمل . (غیاث ) : چون آهن اگر حمول گردی زآه چو منی ملول گردی . نظا...
حمول . [ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ حَمل ، به معنی بار درخت . (منتهی الارب ). رجوع به حمل شود. || ج ِ حِمل . (آنندراج ). رجوع به حمل شود. || هودج ...
حمول. (ا. ع.) دارویی که بهر درمان یا تسکین درد و لینت مزاج و سقط و جز آن در دبر و فرج گذارند. شیاف.