دا
نویسه گردانی:
Dʼ
(اوستایی) 1ـ دادن، بخشیدن 2ـ انجام دادن, ساختن، آفریدن، اختراع ـ ابداع کردن 3ـ گذاشتن، گماشتن، مأمور ـ منصوب کردن 4ـ پشتیبانی ـ حمایت ـ یاری کردن 5 ـ پاسداری ـ نگهداری ـ حفظ کردن 6ـ عقل، خرد، چاره، راه حل، نقشه، دوراندیشی، خردمندی 7ـ دوراندیش
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
دع دع . [ دُ دُ ] (ع اِ فعل ) کلمه ای است که بدان گوسپندان را زجر کنند یا امر است به زجر گوسپندان . (منتهی الارب ).امر است به صدا زدن گوس...