اجازه ویرایش برای همه اعضا

نظر

نویسه گردانی: NẒR
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: آچیت (اوستایی)، آگْرَم (اوستایی: آگْرَمئیتی)، رِوانین (کردی)، دَرشَن (سنسکریت: دَرشَنَ)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: مَتوا matvã (سنسکریت) ویاپیک (ویاپ از سنسکریت: وْیَپِکش vyapeksh= توجه + پسوند مفعولی یک)، پَریکْشی...
نقطه نظر. {نُ. هِ نَ ظَ). دیدگاه، نگرش، منظر. برابر با view point در انگلیسی.
نظر کردن . [ ن َ ظَک َ دَ ] (مص مرکب ) نگاه کردن . نگریستن : چو بشنید میلاد افکنده سربه پیش و نمی کرد بر وی نظر. فردوسی .به باغ سرو سوی قامت...
نظر دادن . [ ن َ ظَ دَ ] (مص مرکب ) رای خود اظهار کردن . (یادداشت مؤلف ). اظهار نظر کردن . ابراز عقیده کردن . || تخفیف دادن در خراج : سلطان...
نظر بستن . [ ن َ ظَ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) چشم بستن . ازتماشا کردن و دیدن پرهیز و امساک کردن : ز پرهیزگاری که بود اوستادنظر بست هرگه که او رخ ...
راست نظر. [ ن َ ظَ ] (ص مرکب ) آنکه عقیده ٔ راست و درستی دارد. کسی که نظر براستی و صداقت دارد. آنکه نظریه اش از روی راستی و پاکی باشد : چ...
روشن نظر. [ رَ / رُو ش َ ن َ ظَ ] (ص مرکب ) که نظر روشن دارد. روشن دیده . کنایه است از بینا و هوشمند و پاک نظر : بدان آب روشن نظر کن مراوزین ...
چوب نظر. [ ب ِ ن َ ظَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نامی است که در شمیرانات و اطراف تهران به داغداغان دهند. (یادداشت مؤلف ). تاقوت . (فرهنگ ف...
حسن نظر. [ ح ُ ن ِ ن َ ظَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خوش نیتی .خوش بینی . مقابل سؤنیت . رجوع به ترکیبات حسن شود.
اهل نظر. [ اَ ل ِ ن َظَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از اهل دل است وآنکه پیوسته نظر بخوبان دارد. (انجمن آرا). آنان که با توجه و نظر در...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۱ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.