اجازه ویرایش برای همه اعضا

سلاح

نویسه گردانی: SLAḤ
(= جنگ افزار) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
کانْس (اوستایی: کانْستَرَ)
ساسْت (سنسکریت: ساسترَ)
آیود ãyud (سنسکریت: آیودهَ)
کایار (سنسکریت: کالَراتْری)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
صلاة حاجت . [ ص َ ت ِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نماز حاجت . نمازی که خواندن آن بهنگام درخواست حاجتی از خدا سنت است . مؤلف کشاف اصطلاحا...
صلاة خوف . [ ص َ ت ِ خ َ / خُو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صلاة مطاردة.نماز واجب که هنگام جنگ و بوقت بیم از رسیدن دشمن خوانند و آن کیفیتی مخ...
صلاح بینی . [ ص َ ] (حامص مرکب ) خیرخواهی . مصلحت جوئی . رجوع به صلاح شود.
ابن صلاح . [ اِ ن ُ ص َ ] (اِخ ) تقی الدین ابوعمرو عثمان بن عبدالرحمن بن عثمان نصری شهرزوری . اصلاً ایرانی از نژاد کرد و پدرش از فقها بوده . تق...
ابن صلاح . [ اِ ن ُ ص َ ] (اِخ ) نجم الدین ابوالفتوح احمدبن محمد. حکیم و طبیب ایرانی ، اصلاً از مردم همدان و پرورش او به بغداد بوده و از بغد...
خلاف صلاح . [ خ ِ / خ َ ف ِ ص َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مخالف آشتی و عهد و پیمان . (ناظم الاطباء). مخالف رستگاری و فلاح . (یادداشت بخط مؤل...
صلاح اندیش . [ ص َ اَ ] (نف مرکب ) مصلحت جو. خیرخواه . صلاح اندیشنده . خیراندیش . رجوع به صلاح دانستن و صلاح اندیشیدن و رجوع به صلاح شود.
صلاح الدین . [ ص َ حُدْ دی ] (اِخ ) علائی خلیل بن کیکلدی بن عبداﷲعلائی دمشقی ، محدثی فاضل و بحاث بود. به سال 694 هَ . ق . به دمشق متولد شد ...
صلاح الدین . [ ص َ حُدْ دی ] (اِخ ) کورانی حلبی ، وی قاضی و از کتاب مترسلین و او را شعري فراوان است . مولد او به حلب بود و هم بدان جا به سا...
صلاح الدین . [ ص َ حُدْ دی ] (اِخ ) محمد منصور از ممالیک بحری از 762 تا 764 هَ . ق . حکومت داشت . (ترجمه ٔ تاریخ طبقات سلاطین اسلام ص 72).
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۹ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.