اجازه ویرایش برای همه اعضا

دوست

نویسه گردانی: DWST
به کسی گفته می شود که بدون داشتن وظیفه یا مسئولیتی نسبت بما ، از روی علاقه زندگی ما را کامل ، راحت و پر معنی می سازد. دوست نبایستی لزومآ دارای نکات عالی اخلاقی یا علمی باشد تا بتواند در حق ما دوستی کند! اما ، توجه او از سر مهر و فداکاری ، او را از ارزنده ترین موجودات برای ما می سازد. حتی همه زن و شوهرها یا همه فرزندان و والدینشان ، با وجود محبت سرشار بین خود ، لزومآ قادر به دوستی در حق یکدیگر نیستند! دوست واقعی بودن یا داشتن خودبخود نعمت و افتخاری برای طرفین محسوب می شود. یافتن چنین کسی یکی از بهترین هدایایی ست که عمر ما به ارمغان می آورد! چنین رابطه ای برای خود دوستان ، از ارزشی بی همتا برخوردار است... فیلسوفان و شاعران این واژه را چون کنیه ای برای خداوند نیز بکار برده اند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
دوست آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان پس کوه بخش قاین شهرستان بیرجند. واقع در 42 هزارگزی جنوب باختری قاین .دارای 495 تن سکنه . آب آن از قن...
دوست آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. واقع در 6 هزارگزی شمال باختری مشهد کنار راه شوسه ٔ مشهد به قوچان . د...
طاعت دوست . [ ع َ ] (ص مرکب ) دوستدار طاعت . گوش بر فرمان : زن پرهیزکار طاعت دوست با تو چون مغز باشد اندرپوست .اوحدی .
عزلت دوست . [ ع ُ ل َ ] (ص مرکب ) آنکه عزلت و تنهائی و گوشه نشینی و خلوت را دوست میدارد. (ناظم الاطباء). خواهان گوشه گیری . گوشه خواه . || ...
عیال دوست . (ص مرکب ) آنکه عائله و زن و فرزند دوست بدارد. عیال پرست . دوست دارنده ٔ عیال .
غریب دوست . [ غ َ ] (ص مرکب ) آنکه غریبان را دوست دارد. غریب نواز. غریب پرور. غریب پرست : اسدآباد... آبی اندک دارد و همه مردمش غریب دوست با...
غریب دوست . [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بروانان بخش ترکمان شهرستان میانج که در 6هزارگزی شمال باختری ترکمان و یک هزارگزی شوسه ٔ تبری...
سپاه دوست . [ س ِ] (اِخ ) لقب یزدجردبن بهرام گور محب الجیش . لقب یزدگردبن بهرام گور ساسانی . (مفاتیح العلوم خوارزمی ).
شادی دوست . (ص مرکب ) دوستدار شادی و طرب . لهو و لعب دوست . بی اعتنا به کار : حال خراسان دیگر گشت و از هر جانبی خللی و خداوند جهان شادی دوست...
کتاب دوست . [ ک ِ ] (ص مرکب ) دوستدار کتاب . آنکه به کتاب علاقه دارد. که کتاب را دوست دارد. کتاب باز.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۰ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.