الس
نویسه گردانی:
ʼLS
OLOS ، اُلُس٘ در لهجه پارسی غور به معنی، مردم ،است.اُرُز٘ هم تلفظ می شود که بمعنای مردم است . در لهجه پارسی غور (،و پ ف)، .(ل ر،) زس، (ق ک خ ،)،(گ غ ) در اکثری جملات این حروف های داخل قوس جای یک دیگر شان باهم تبدیل میشود
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
علث . [ ع َ ] (اِخ ) دهی است در ساحل شرقی دجله بین عُکبَرا و سامراء، و آن وقف بر علویهاست . (از معجم البلدان ).
علث . [ ع َ ل َ ] (ع مص ) بسختی جنگیدن و کارزار کردن . (از اقرب الموارد). || ملازمت بر کارزار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || گرفتن ب...
علث . [ ع َ ل ِ ] (ع ص ) سخت جنگ . کسی که در جنگ پایدار باشد.(از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || آنکه به غیر پدر خود منسوب باشد. (منتهی ال...
علث . [ ع ِ ] (ع اِ) آنچه بر غیر عادت و اختیار خورده شود. || پاره ای از چوب آتش زنه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || ...