اجازه ویرایش برای همه اعضا

آتش

نویسه گردانی: ʼATŠ
آتش: در سنسکریت آصره Aśra و آصره Aśara (نابود کننده)؛ در اوستایی: آثره Aşra، آتَر Atar و آترش Atarsh؛ در پارتی و مانوی: آدور Adur؛ در سغدی: آتر Atar و در پهلوی: آدور Adur، آتور Atur و آتخش Ataxsh با همان معنی سنسکریت است. آتش نام نهمین روز هر ماه و نهمین ماه سال است.*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
سنگ آتش . [ س َ گ ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حجرالنار.اگر زنی دشوار زاید بر ران او بندند زاییدن بر او آسان گردد. (برهان ). سنگی که از آن...
خان آتش . [ ن ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) لقب است مر رؤسای فرقه ٔ علی اللهی را. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا).
تشت آتش . [ ت َ ت ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خورشید است . (برهان ). آفتاب . (فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). و رجوع به ...
آتشدان،آتشزنه،آتش گردان،به معنی فردی که آتش رادرست می کند نیز هست
آتشِ تَهیّه: ( زبانزدِ نیروهایِ جنگی برایِ بمباران و تیراندازی (توپخانه) به نبردگاه هایِ دشمن، پیش از یورشِ بزرگ ) آتشِ همراه.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
گونه‌ای بیمار روانی‌ که با آتش زدن اشیأ و مکانها به سر خوشی‌ می‌رسد، (به انگلیسی‌:pyromaniac)
بمباران و تیراندازی به خطوط دشمن پیش از حمله اصلی(این معنی از کلام یکی از رزمندگان دفاع مقدس مستفاد شد، از متخصصان امور نظامی در ای باره باید استعلام ...
کُشتن آتش. خاموش کردن آتش یاشعله و جز آن. اطفاء آتش. نشاندن آتش. خوابانیدن آتش. خسبانیدن آتش. نابود کردن و از بین بردن آتش. راحت کردن چراغ و شمع. خسبا...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۴ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.