اجازه ویرایش برای همه اعضا

خونی

نویسه گردانی: ḴWNY
خونیxuni معنی ۱. مربوط به خون: بیماری خونی. ۲. [مجاز] دارای دشمنی و کینۀ شدید: دشمن خونی. ۳. آغشته به خون؛ خون‌آلود؛ خونین: لباس خونی. ۴. [مجاز] قاتل: ◻︎ خانهٴ من جست که خونی کجاست / ای شه از این بیش زبونی کجاست (نظامی۱: ۴۸). ۵. قرمز: پرتقال خونی. مترادف ۱. مربوط به خون ۲. خونین، آغشته به خون ۳. قاتل، کشنده -|| انگلیسی: crimson
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
زینب خونی . [ زَ / زِ ن َ ] (حامص مرکب ) زینب خوانی . سخن گفتن بجای زینب و از زبان حضرت زینب (ع ) در تعزیه ها و به اصطلاح امروز «رل » حضرت ز...
اشک خونی . [ اَ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک خونین . اشک سرخ . و رجوع به اشک پیازی و اشک جگرگون و اشک حنائی و اشک خون آلوده و اشک ...
باغ خونی . [ غ ِ ] (اِخ ) باغی مشهور در مشهد که دیر زمانی قنسولخانه ٔ دولت اتحاد جماهیر شوروی در آن بود. و در زمان مرحوم کلنل محمدتقی خان ، ع...
اسهال خونی . [ اِ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ذوسنطاریا ۞ . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). دل پیچه . سحج . اسهال دموی . پیچاک .
کلاته خونی . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهربانو بالا ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد. محلی جلگه ای و معتدل است و سکنه 381 تن...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.