اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کائن

نویسه گردانی: KAʼN
کائن . [ ءِ ] (ع ص ) موجودشونده . (از منتخب ) (غیاث ). موجود. هست .
- کائن بودن ؛ موجود بودن . تکوین شدن .
- کائن شدن ؛ مستقر شدن . استقرار یافتن . استوار شدن .
|| واقع شونده : المقدر کائن . || چند. کایّن . (منتهی الارب ). مؤلف غیاث آرد: مشتق از کون بالفتح که بمعنی بودن و هست شدن است و کَاءَیّن بفتح کاف و همزه و تشدید تحتانی مکسور و سکون نون و کائن به کسر همزه بر وزن ضامن و کائی بسکون همزه و یای تحتانی مکسور منون و کیئن و کی ٔ بفتح کاف و سکون تحتانی و همزه ٔ مکسور منون و کاء بفتح کاف و سکون همزه ، این هر پنج الفاظ در حقیقت گویا که یک لفظ است بمعنی کم خبریه و معنی کم خبریه لفظ بسیار باشد چنانکه کم رجل عندی ؛ بسیار مرداند نزدیک من ، پس معنی کائن رجل عندی همین است و احتراز از کم استفهامیه کرده است و معنی کم استفهامیه لفظ چند است چنانچه کم رجلاً عندک ؛ یعنی چند مرداند نزدیک تو. کائن اصل همه است و باقی هرچهار لفظ مذکوره متنوعه شده اند از آن . (غیاث ) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
کائن و من کان .[ ءِ ن ُ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کنایه از مخلوقات . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به کائناً من کان شود.
کاین . [ ی ِ ] (ع ص ) کائن . رجوع به کائن شود.
کاین . [ کین ] (موصول + ضمیر / ص ) کین . مخفف که این (که + این ) : همی گفت کاین رسم گهبذ نهاداز این دل بگردان که بس بد نهاد. ابوشکور.چن...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.