اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کله گوشه

نویسه گردانی: KLH GWŠH
کله گوشه . [ ک ُ ل َه ْ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) گوشه ٔ کلاه . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) :
شکر ایزد که به اقبال کله گوشه ٔ گل
نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد.

حافظ.


|| کنایه از عظمت مرتبه و سرافرازی . (ناظم الاطباء) :
حافظا سر ز کله گوشه ٔ خورشید برآر
بختت ار قرعه بدان ماه تمام اندازد.

حافظ.


و رجوع به کلاه گوشه شود.
- کله گوشه ٔ کسی بر آسمان رسیدن ؛ بلندرتبه بودن . سرفراز بودن . (فرهنگ فارسی معین ) :
کله گوشه بر آسمان ِ برین
هنوز از تواضع سرش بر زمین .

سعدی .


- کله گوشه ٔ ملک ؛ کنایه از پادشاه زاده باشد. (برهان ) (از فرهنگ فارسی معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.