اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

روستا

نویسه گردانی: RWSTA
روستا. (اِ) در پهلوی رستاک ۞ . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). معرب آن رستاق . (پور داود: یسنا ج 122 حاشیه ٔ4 از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رزداق . رسداق . (ازمنتهی الارب ) (فرهنگ فارسی معین ). ده . (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قریه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) :
بتو دادم آن شهر و آن روستا
تو بفرست اکنون یکی پارسا.

فردوسی .


چو از شهر یکسر بپرداختند
بگرد اندرش روستا ساختند.

فردوسی .


بگرد اندرش روستاها بساخت
چو آباد کردش کهان را نشاخت .

فردوسی .


یکی روستا دید نزدیک شهر
که دهقان و شهری از او داشت بهر.

فردوسی .


در روستاها بگشتندی . (تاریخ بیهقی ). امیر بسیار پرسیدی از آن جایها و روستاها و خوردنیها. (تاریخ بیهقی ).
پس بیش مشنو آن سخن باطل کسی
کز شارسان علم سوی روستا شده ست .

ناصرخسرو.


داشت زالی بروستای تکاو
مهستی نام دختری و سه گاو.

سنایی .


بروستا چه رود گه گه از پی تذکیر
بهر مقام بزرگی شود دو روز مقیم .

سوزنی .


رنج دلم را سبب گردش ایام نیست
فعل سگ گنجه است قدح خر روستا.

خاقانی .


من عزیزم مصر حرمت را و این نامحرمان
غرزنان برزنند و غرچکان روستا.

خاقانی .


اگر در روستا باشی عجب نیست
که جرم ماه در خرمن بیفزود.

خاقانی .


مسلم کرد شهر و روستا را
که بهتر داشت از دنیا دعا را.

نظامی .


من هزاران ساله علم آنجا برم
آن زمان از روستا خواهم رسید ۞ .

عطار.


هر که روزی باشد اندر روستا
تا بماهی عقل او ناید بجا
وآنکه باشد ماهی اندر روستا
روزگاری باشدش جهل و عمی .

مولوی .


قول پیغمبر شنو ای مجتبی
کورعقل آمد وطن در روستا.

مولوی .


پسران وزیر ناقص عقل
بگدایی بروستا رفتند.

سعدی .


چه مصر و چه شام و چه بر و چه بحر
همه روستایند و شیراز شهر.

سعدی .


آورده اند که انوشیروان عادل را در شکارگاه صیدی کباب کردند و نمک نبود غلامی بروستا رفت تا نمک حاصل کند. (گلستان ).
- امثال :
مگر از روستا آمده ای ؛ یعنی بسی نادان و ابلهی :
علم در علم است این دریای ژرف
من چنین جاهل کجا خواهم رسید
من هزاران ساله علم آنجا برم
آن زمان از روستاخواهم رسید.

عطار (از امثال و حکم دهخدا).


|| روستا و روستای بمعنی بلوک امروزین بوده است هر روستا دارای قراء و قصبات متعدد بوده است . (یادداشت مؤلف ). سواد. (تاریخ بیهقی از یادداشت مؤلف ). عرض . مخلاف . (منتهی الارب ) ۞ : نشابور ناحیتی است جدا و آن سیزده روستا است و چهار خان . (حدود العالم ). اندر وی [ اندر بتمان ] دهها و روستاهای بسیار است . (حدود العالم ص 117). اندر اسبیجاب شهرها و ناحیت ها و روستاها بسیار است . (حدود العالم ). و امیر مسعود بروستای بیهق رسید در ضمان سلامت . (تاریخ بیهقی ). وی با بوسهل حمدونی بتعجیل برفت بروستای بست . (تاریخ بیهقی ). فرمود بتعجیل کسان رفتند و بروستای بیهق علوفات راست کردند. (تاریخ بیهقی ). خدمتها کرده بود بروزگار امیر محمود به روستای نشابور. (تاریخ بیهقی ). و بنواحی فارس روستای فروگرفت و آنجا بنشست خود و سپاه . (تاریخ سیستان ). محمدبن الحصین شهر داشت و خطبه و از روستاها هیچ دخل نبود بسبب خروج خوارج . (تاریخ سیستان ).
این مگر آن حکم باژگونه ٔ مصر است
آری مصر است روستای صفاهان .

خاقانی .


|| باشنده ٔ ده . (برهان قاطع). دهقان و ساکن در ده . (ناظم الاطباء). مجازاً دهقان . (آنندراج ).
- بی روستای عید ؛ تعیش و جشن بدون صدا وهمهمه . (ناظم الاطباء).
|| جمعیت و مجمع مردمان خواه برای تماشا و خواه برای کار و مهمی دیگر. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). || میدان غله . || بازار. بازار جای . || شهر. || اردوگاه ترکمنهای چادرنشین . || کشور مزروع که دارای شهر و دهات باشد. || سکنه ٔ کشور مزروع که دارای شهر و دهات باشد. (از ناظم الاطباء). و رجوع به رستاق و رزداق و رسداق و روستایی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
گنج روستا. [ گ َ ج ِ ] ۞ (اِخ ) گنج روستا ناحیه ای بوده است میان بادغیس و مروالرود و معرب آن گنج رستاق است . (از معجم البلدان ). این کل...
شاید شما نیز این خبر را دریافت کرده اید: بزرگترین آرزوی رئیس دانشگاه صنعتی شریف دکتر رضا روستا آزاد روستا آزاد با اشاره به سوالی که از وی د...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
قلعه روستا. [ ق َع َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش کرج شهرستان تهران سکنه ٔ آن 20 تن است . کارخانه ٔ نیم تمام ذوب آهن بین کرج و این ده ...
تریاک روستا. [ ت َ / ت ِرْ ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تریاق روستا. رجوع به همین کلمه شود.
انجدان‌ از روستاهای دهستان مشک‌آباد بخش مرکزی شهرستان اراک در استان مرکزی ایران است. این روستا در منطقه‌ای کوهستانی قرار دارد که کوه چشمه و کوه برف ش...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.