اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کعبه رو

نویسه گردانی: KʽBH RW
کعبه رو. [ ک َ ب َ / ب ِ رَ / رُو ] (نف مرکب ) آنکه به کعبه رود. آنکه قصد کعبه کند. زائر کعبه :
کعبه روی عزم ره آغاز کرد
قاعده ٔ کعبه روان ساز کرد.

نظامی .


نالان به سر کوی تو آئیم که ذوقی است
در قافله ٔ کعبه روان بانگ جرس را.

کمال خجندی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.