گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بدپیشه نویسه گردانی: BDPYŠH بدپیشه . [ ب َ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) آنکه بدی پیشه ٔ خود کند. بدکردار. بدعمل . بدفعل . (فرهنگ فارسی معین ) : که آن ترک بدپیشه و ریمنست که هم بدنژاد است و هم بدتنست . فردوسی .|| فاسق . فاجر. (فرهنگ فارسی معین ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود