اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دیوچهر

نویسه گردانی: DYWCHR
دیوچهر. [ وْ چ ِ] (ص مرکب ) دیوچهره . دیوصورت . زشت روی :
چنین کار نامد بگودرزیان
از آن دیوچهران تورانیان .

فردوسی .


هوا تیره چون پود بر تار شد
بر آن دیوچهران جهان تار شد.

اسدی .


از ایرانیان کس نبد دیده چیر
چنان دیوچهران گرد دلیر.

اسدی .


فرود آمد زروزن دیوچهری
نبوده در سرشتش هیچ مهری .

نظامی .


فرشته صفت گرد آن دیوچهر
همی گشت چون گرد گیتی سپهر.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.