اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احتراف

نویسه گردانی: ʼḤTRʼF
احتراف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) صاحب پیشه شدن . (منتهی الارب ). پیشه ور شدن . (تاج المصادر). پیشه وری :
ای بسا شوخان ز اندک احتراف
زان شهان ناموخته جز گفت و لاف .

مولوی .


|| دانش . (غیاث از لطائف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.