اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

موژ

نویسه گردانی: MWŽ
موژ. (اِ) آبگیر باشد و آن را ژیر نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). تالاب و آبگیر و آب انبار و استخر. (از برهان ) (ناظم الاطباء). موژه :
چو زلف خوبان در جویهاش مرزنگوش
چو خط خوبان بر موژهاش ۞ سیسنبر.

فرخی .


|| غم و اندوه و مصیبت . (از برهان ) (یادداشت لغت نامه ). رجوع به موی و مویه شود. || سوس . (دستور الاخوان ) (دهار). رجوع به سوس شود. || (اِ صوت ) آوای موش هنگام دیدن گربه یا مار.
- ماژ و موژ کردن ؛ فریاد کردن موش هنگام دیدن گربه یا ماری که قصد او کرده باشد :
کی مار ترسگین شود و گربه مهربان
گر موش ماژ و موژ کند گاه درهمی .

(منسوب به رودکی ).


رجوع به ماژ و موژ شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
موژ. (فرانسوی ، اِ) ۞ نوعی ماهی . (یادداشت مؤلف ).
ماژ و موژ. [ ژُ] (اِ صوت ) این لغت از توابع است به معنی فریادی باشد که موش در وقتی که گربه را بیند یا ماری قصد گرفتن او کرده باشد کند. (...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.