اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سیب

نویسه گردانی: SYB
سیب . [ س َ ] (ع اِ) دهش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دهش . عطا. بخشش . (ناظم الاطباء). ج ، سیوب . || یال اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مجداف کشتی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).مجداف و پاروی کشتی . (ناظم الاطباء). || موی دم اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
سیب . (اِ) پهلوی «سپ » ۞ ، اورامانی «سوو» ۞ ، گیلکی «سب » ۞ ، طبری «سه »، مازندرانی کنونی «سیف و سف » ۞ ، خوانساری «سو» ۞ . (از حاشیه ٔ ب...
سیب . [ س َ ] (ع مص ) رفتن آب . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). روان گردیدن آب . (ناظم الاطباء). || شتاب رفتن آب و مار و جزآن . (منتهی الارب...
سیب . (اِخ ) طایفه ای از طوایف ناحیه ٔ سراوان کرمان . (جغرافیای سیاسی کرمان ص 97).
سیب چهر. [ چ ِ ] (ص مرکب ) از عالم پریچهر و گلچهر. (آنندراج ). آنکه روی وی مانند سیب سرخ باشد. (از ناظم الاطباء) : بدان سیب چهران مردم فریب ه...
سیب زار. (اِ مرکب ) بوستان و باغ درخت سیب و جایی که پر از درخت سیب است . (ناظم الاطباء) : دیگر روز هم بار نداد و برنشست و بر جانب سیب زار ...
رجوع شود به [dehkhodaworddetail-66ef914de66b46599163b5dfcfddef58-fa.html سیب بابا آدم]
دره سیب . [ دَرْ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان چنارود بخش آخوره شهرستان فریدن واقع در 24هزارگزی جنوب آخوره . آب آن از چشمه و راه آ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کانی سیب . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دشت طال بخش بانه ٔ شهرستان سقز. واقع در 22هزارگزی شمال باختری بانه 2هزارگزی شیدیله . دارای 30 ...
سیب زمینی . [زَ ] (اِ مرکب ) ۞ گیاهی است از تیره ٔ بادنجانیان که دارای برگهای مرکب و بریده و گلهای سفید یا بنفش است . میوه ٔ آن کوچک ، کرو...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.